قانون تو تنهايي من است
و تنهايي من قانون عشق
عشق ارمغان دل دادگيست
و اين سرنوشت سادگيست
چه قانون عجيبي!
چه ارمفان نجيبي !
وچه سرنوشت تلخ و غريبي!
كه هر بار ستاره هاي زندگيت را
با دستهاي خود راهي اسمان پر ستاره كني
وخود در تنهايي و سكوت با چشم هايي خيس از غرور
پيوند ستاره ها را به نظاره نشيني
و خاموش و بي صدا
به شادي ستاره هاي از تو گشته جدا دل خوش كني
و باز هم تو بماني و تنهايي و دوري