مرد باراني

تنهايي...

بيا تا برايت بگويم تنهايي من چقدر بزرگ است

من دوست نميخواهم

                     من گريه نخواهم كرد 

                                    من اشك نخواهم

ريخت من خسته نخواهم شد 

افسرده نخواهم شد

فرياد زنم فرياد : 

من عشق نميخواهم

معشوق نميخواهم

مي خندم و مي رقصم فرياد زنم فرياد :

اينگونه خزان را در عشق نهان كردم

من درد جدا بودن بر گور عيان كردم

افسوس نخواهم خورد افسانه نميبافم

بر شانه هر بادي كاشانه نميسازم

من زشت نميگويم بر چهره معشوقم

او خوب و وفا دار است

من خسته و رنجورم

امروز چنان ديروز افسوس نخواهم خورد

من ياد گرفتم عشق بيگانه نميداند

ليكن به دل شادم سر مشق كنم امروز :

دنياي خودم گرم است من دوست نميخواهم !!!

[ شنبه 11 آبان 1392برچسب:, ] [ 19:22 ] [ ali ] [ ]


حقيقت تلخ...

هميشه همين گونه بوده است

كسي را كه خيلي دوست داري

زود از دست ميدهي

پيش از انكه خوب نگاهش كني

پيش از انكه تمام حرفهايت را به او بگويي

پيش از انكه همه ي لبخند هايت را به او نشان بدهي

مثل پروانه هاي زيبا بال ميگيرد و دور ميشود

فكر ميكردي ميتواني

تا اخرين روز كه زمين به دور خورشيد ميچرخد

وخورشيد از پشت كوه ها سرك ميكشد

در كنارش باشي

[ جمعه 10 آبان 1392برچسب:, ] [ 18:3 ] [ ali ] [ ]


انتظار...

هيچ چيز سخت تر از انتظار نيست

             ان هم انتظار لحظه اي كه يك اشنا صدايت كند

                       و به تو بفهماند كه

                                  دوستت دارد

اما هر چقدر كه انتظار سخت باشد

         به ان لحظه زيبا مي ارزد

                 پس انتظار ميكشم تا

                        ان لحظه ي زيبا نصيبم شود

[ جمعه 10 آبان 1392برچسب:, ] [ 18:3 ] [ ali ] [ ]


زيبايي دنيا...

زيبايي دنيا را تنها ان لحظه كه به چشمان تو نگريستم دريافتم

و از ان پس هيچ لحظه اي از عمرم بدون انديشيدن به تو سپري نشد.

اگرعمرمن تنها يك شب باشد ارزو دارم

همان يك شب را به تو بگذارم

چرا كه محبوبم اين دنيا تنها هنگامي زيباست كه در كنار تو باشم.

عشق من تمناي زندگي باتو را در دل دارم

و دوست دارم هر شب در عشق تو ذوب گردم.

من دل بسته عشق تو شدم

و ديدي كه به عشق تو پاسخ دادم .

تو اجازه دادي كه عشقت را در دل احساس كنم

پس با قلبم تو را صدا ميزنم تا برگردي...

[ جمعه 10 آبان 1392برچسب:, ] [ 18:2 ] [ ali ] [ ]


عشقم...

گاهي اوقات ارزو ميكنم

       اي كاش تك پرنده عاشقي بودم

               كه ميان صدها هزار پرنده

بتوانم به قله بلند سرزمين هستي برسم

       و پرواز كنان نغنمه سر دهم كه ...

            من شيداي توام وعاشقانه دوستت دارم

[ جمعه 10 آبان 1392برچسب:, ] [ 18:2 ] [ ali ] [ ]


لحظه هاي بي مروت...

اه چقدر سخت است لحظه اي دور از تو بودن ...

اه كه چقدر تلخ است بي تو بودن...

گاهي از اين زندگي خسته ميشومگاهي نيز از عشق دل شكسته ميشوم!گاهي در گوشه اي تنها مينشينم و اشك ميريزم گاهي نيز عكسهايت را در اغوش ميگيرم و از دلتنگي ات گريه ميكنم ...

اين است رسم عشق چقدر دردناك است اين لحظه هاي عاشقي...

پشيمانم از اين كه عاشقم پشيمانم از اين كه در دام عشق گرفتارم ...

كاش كه عاشق نميشدم تنهايي دواي درد من است ...

دلم نمي ايد رهايت كنم حالا كه عاشقت هستم دلم نميخواهد قلب مهربانت را بشكنم ! گرچه من از كرده خويش پشيمانم اما چون با تو هستم خوشبخترينم!انقدر دوستتدارم كه دلم نميخواهد بگويم كه فراموشم كن!اه كه چقدر اين لحظه ها نفسگير است اه كه چقدر اين قلب بي گناهم پريشان است!

[ جمعه 10 آبان 1392برچسب:, ] [ 18:1 ] [ ali ] [ ]


راز به تو رسيدن...

از تو گذشتم تا به عشق برسم ! از عشق گذشتم تا به قلبت برسم ! تو را در ميان اغوش خويش فشردم تا به احساسم برسم ! از احساسم گذشتم تا احساس تو را حس كنم ! اشكهايم را فداي نگاه زيباي تو كردم تا به اوج ارامش برسم ! از ارامش گذشتم تا تو را ارام كنم ! تو را ارام كردم و خودم را پريشان ! از پريشاني خود گذشتم تا تو را ازار ندهم ! گفتم فداي تو وعشق پاكت ! عشقم را فدايت كردم تا باور كني ! از باور خود گذشتم و به تو ايمان اوردم ! به تو ايمان اوردم وتو مرا درك نكردي ! گفتم دوستت دارم تا باور كني كه به به عشق تو زنده ام ! از جان خود گذشتم تا باور كني خيلي دوستت دارم ! باور نكردي ودلم شكست شكست اما تو صداي فرياد دلم را نشنيدي ! از دل شكسته ام گذشتم و باز در حسرت باور تو نشستم ! و اينبار از خودم گذشتم تا به تو برسم!

[ جمعه 10 آبان 1392برچسب:, ] [ 18:1 ] [ ali ] [ ]


تورا گم ميكنم...

تو را گم ميكنم هر روز و پيدا ميكنم هر شب

بدين سان خوابها را با تو زيبا ميكنم هر شب

مرا يك شب تحمل كن كه تا باور كني جانا

چگونه با غرور خود مدارا ميكنم هر شب

تمام سايه را مي كشم در روزن مهتاب

حضورم را ز چشم خلق حاشا ميكنم هر شب

دلم فرياد ميخواهد ولي در گوشه اي تنها

چه بي ازار با ديوار نجوا ميكنم هر شب

كجا دنبال مفهومي براي عشق ميگردي؟

كه من اين واژه را تا صبح معنا ميكنم هر شب

[ جمعه 10 آبان 1392برچسب:, ] [ 18:0 ] [ ali ] [ ]


تو...

تو مگر باده فروشي كه همه مست تواند

             تو مگر ساغر عشقي كه همه معشوق تواند

منشين با دگران اي گل زيباي دلم

              كه به ظاهر همه مشتاق و خريدار تواند

[ جمعه 10 آبان 1392برچسب:, ] [ 18:0 ] [ ali ] [ ]


زخم...

من اگه کسی رو داشتم دیگر در به در نبودم

با غم و غربت و اندوه دیگه همسفر نبودم

اگه زخم نخورده بودم تو رو باور نمی کردم

توی این حصار پر درد با غمت سر نمی کردم

کولی شب زده بودم پشت گریه صدات کردم

از پس آینه اشک تا همیشه نگات کردم

درد عشق معنای مرگه مسلخ پاییز و برگه

قصه عشق و حقیقت قصه گل و تگرگه

آخه دردم درد تو بود درد دور از من و ما بود

شکل تنهایی و غربت سرنوشت آدما بود

با چشات دنیا رو دیدم حتی من فردا رو دیدم

توی قلب قطره بودن با تو من دریا رو دیدم

کولی شب زده بودم پشت گریه صدات کردم

از پس آینه اشک تا همیشه نگات کردم

درد عشق معنای مرگه مسلخ پاییز و برگه

قصه عشق و حقیقت قصه گل و تگرگه

[ جمعه 10 آبان 1392برچسب:, ] [ 17:59 ] [ ali ] [ ]