بيا تا برايت بگويم تنهايي من چقدر بزرگ است
من دوست نميخواهم
من گريه نخواهم كرد
من اشك نخواهم
ريخت من خسته نخواهم شد
افسرده نخواهم شد
فرياد زنم فرياد :
من عشق نميخواهم
معشوق نميخواهم
مي خندم و مي رقصم فرياد زنم فرياد :
اينگونه خزان را در عشق نهان كردم
من درد جدا بودن بر گور عيان كردم
افسوس نخواهم خورد افسانه نميبافم
بر شانه هر بادي كاشانه نميسازم
من زشت نميگويم بر چهره معشوقم
او خوب و وفا دار است
من خسته و رنجورم
امروز چنان ديروز افسوس نخواهم خورد
من ياد گرفتم عشق بيگانه نميداند
ليكن به دل شادم سر مشق كنم امروز :
دنياي خودم گرم است من دوست نميخواهم !!!