مرد باراني

دل نوشته هاي مرد باراني يه رواني و ديونه......

اگه به هر كدوم از ادما يه كاغذ بدن و بگن هرچي دوست داري روش بنويس يكي در مورد عشقش مينويسه يكي درد دلشو مينويسه يكي در مورد مردم مينويسه خلاصه هر كس در مورد يه چيزي مينويسه فكر كن منم يكي ازونام يه ادمي كه ديونس يه تنهايي كه تنها ارزوش مردنه تو اين وب چيزايي رو مينويسم كه از ذهن يه ديونه سر چشمه ميگيره نه خوب مينويسم نه ميگم كه خوب مينويسم فقط مينويسم كه اروم شم اوايل مطالبي رو ميزاشتم كه جاهاي مختلف ميديدم ولي يه مدتي فقط ذهنياتمو مينويسم پس اگه بده و خوب نمينويسم ببخشيد از يه ادم رواني مثل من بيشتر بر نمياد ممنون كه به اين وب اومدي و............ ازت يه خواهش دارم دعا كن زود تر راحت شم

[ یک شنبه 3 آذر 1398برچسب:, ] [ 20:33 ] [ ali ] [ ]


....

سلام

بعد از چند سال

خودمم فكر نميكردم دوباره برگردم ولي اومدم فقط به خاطر يه دوست

سربازي تموم شد نميشه گفت خوش گذشت ولي مهم اينه كه گذشت

حالم امروز اصلا خوب نيست به هر دري زدم بسته بود حتي به  كسايي كه كارشون داشتم هم جواب تلفنمو ندادن

كلافم و تنها سه هفتس سربازيم تموم شده و وحشتناك احساس تنهايي ميكنم

[ دو شنبه 9 مهر 1397برچسب:دوست, ] [ 10:44 ] [ ali ] [ ]


بعد از چند سال

سلام اومدم بلاخره بعد حدود 2 سال اوضاعم بهتر نشده که هیچ بدتر هم شده الان شدم سرباز و واسه چن روز اومدم مرخصی واسه بعضیا خیلی دلم تنگ شده بود کاش میتونستم ه روزی پیداشون کنم بهشون بگم چقدر دل تنگشونم و دوسشون دارم بازم میام امیدوارم خیلی زود بتونم بیام

[ دو شنبه 13 آذر 1396برچسب:, ] [ 13:19 ] [ ali ] [ ]


زندگی لعنتی ...

بعد مدت ها شروع کردم به نوشتن

ولی نمیدونم چی بنویسم

نمیدونم از کجا شروع کنم

این زندگی لعنتیم هیچ چیز خوبی نداره که بخوام ازش بنویسم

این مدت سکوت کردم و چیزی ننوشتم فکر کردم میتونم باهاش کنار بیام ولی انگار نمیشه یا شاید من نمیتونم

ولی یه چیزو خوب فهمیدم فقط تو ارومم میکنی

[ شنبه 2 خرداد 1394برچسب:, ] [ 1:44 ] [ ali ] [ ]


درد دل با خدا

 خداجون سلام

امروز خیلی روز خوبی نبود

فقط یه چیزی رو کم داشت

یه چیزی که فقط تو میتونی بهم بدی

خدا جون بهش بگو بیاد

خدا میبینی که دارم واسه اومدنش اشک میریزم

پس بگو بیاد

اخه چقدر باید انتظار بکشم

اخه خدا اون که روزی به هزاران نفر سر میزنه

چه اشکال داره امشب به منم سر بزنه چه اشکال داره

به اون هزاران نفر یه نفر دیگه هم اظافه بشه

یه نفر که حقشه بمیره حقشه بره به درک

خدایا به فرشته مرگت ادرس منم بده

بگو بیاد و شب بدمو  تبدیل به بهترین شب کن کامل کنه

دوست ندارم صب بلند شم

دوست ندارم باز یه روز لعنتی دیگه رو شرو کنم

فرشته مرگ بیا جون منو یه دیونه یه احمقو بگیر منو با خودت ببر

[ شنبه 15 آذر 1393برچسب:, ] [ 18:17 ] [ ali ] [ ]


خطاب به فرشته مرگ...

چیو میخوای اثبات کنی؟!

میخوای ثابت کنی برام زوده که بیای سراغم؟!

بهم بی توجهی میکنی تا دل سرد بشم ازت ؟!

جوابمو نمیدی تا بیخیالت بشم

باید بدونی داری اشتباه میکنی

تو که میدونی هر چه دیر تر بیای برای من سخت تره

پس تا دیر نشده بیا

هر چی بیشتر بهم بی توجهی کنی بیشتر بهت احساس نیاز پیدا میکنم

پس دست از این بازی بردار و بیا

 

[ چهار شنبه 28 آبان 1393برچسب:, ] [ 11:46 ] [ ali ] [ ]


اهنگی که دلم میخواست وصف حالم باشه

صدای اعتراض میاد از همه دور و برم

                                 هرچی بلند باشه بازم از هدفم نمیگذرم

باور کنید یا نکنید امشب می افته اتفاق

                                 یه حادثه که بعد اون از من نمیگیرید سراغ

ساده بگم رفتنی ام میخوام بمیرم و برم

                                 زمین واسم جایی نداشت به اسمون مسافرم

امشب میخوام برم پیش خدا تو اسمونا جا شم

                                  اغوشتو وا کن خدا تو بغلت رها شم

امشب شب قشنگیه لحظه ی جون سپردنه

                                  یه اسمون میدونه که موقع برگشت منه

بابا ببخش منو ببخش که ساده از تو میگذرم

                                  مادر برام گریه نکن اینجوری من ارومترم

محض رضای روزگار هیچ کس جلومو نگیره

                                   با مرگ یه بی کس و کار یه نفرم نمیمیره

اسوده با خیالی خوش برید پی دلخوشیتون

                                   خاطر هام مال شما خوب و بدش ارزونیتون

ساده بگم رفتنیم میخوام بمیرم و برم

                                    زمین واسم جایی نداشت به اسمون مسافرم

امشب میخوام پیش خدا تو اسمونا جا بشم

                                    اغوشتو وا کن خدا تو بغلت رها بشم

 

[ سه شنبه 27 آبان 1393برچسب:, ] [ 20:11 ] [ ali ] [ ]


خداااا..........

خدااااا..........

خودت ميدوني چقدر تنهام

خودت ميدوني چقدر سادم

پس چرا سر راهم قرارشون ميدي

چرا فقط كسايي رو سر راهم قرار ميدي كه

ازم سو استفاده ميكنن

ديگه خسته شدم

اره خسته از اين كه بازيچه باشم

ديگه نميخوام بازه دست ديگران باشم

...

 

[ سه شنبه 13 خرداد 1393برچسب:, ] [ 16:9 ] [ ali ] [ ]


تولد ...

دوباره سلام

چند روز پيش تولدم بود

ولي برخلاف خيليا كه واسه خودشون تولد ميگيرن

من نه تولد گرفتم

نه خوشحال شدم

اره خوشحال نشدم بلكه بيشتر از خودم بدم اومد

اخه تنهايي واقعي رو حس كردم 

وقتي كسي رو ديدم كه تولدش همون روز تولد منه

و فقط تو صفحه فيسبوكش

بالاي پنجاه نفر بهش تولدشو تبريك گفتن

وقتي گفت كه واسه خودش جشن گرفته و همه دوستاش بودن

هه ولي من

حتي يه نفر تولدمو هم يادش نبود

چه برسه به اين كه بخواد بهم تبريك بگه

نه من ازين ناراحت نيستم كه چرا تولدمو كسي بهم تبريك نگفته از اين ناراحتم

كه اين قدر  تنهام

 

 

 

 

[ دو شنبه 5 خرداد 1393برچسب:, ] [ 17:44 ] [ ali ] [ ]


تيغ...

اخه چرا ؟؟؟؟؟؟

چرا وقتي بايد اون اتفاق بيفته كه دورم شلوغ باشه

اصلا اونا به چه حقي منو نجات دادن ؟؟؟

چرانزاشتي كارم تموم بشه ؟؟؟

ديشب كه تا دم مرگ رفتم

چرا نزاشتي راهت بشم ؟؟!!

فرشته مرگ

اصلا ميدوني چيه خودم

مجبورت ميكنم بياي و منو با خودت ببري

تو عيد كه با اين كه رگمم زدم بازم نتونستم بهت برسم

ولي اين دفعه ....

 

[ چهار شنبه 10 ارديبهشت 1393برچسب:, ] [ 1:38 ] [ ali ] [ ]


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد